تصمیم گیری در کار و زندگی از جمله فرایند های حیاتی هر فردی محسوب می شود. که اشتباه در آن می تواند کاملا زندگی را سیاه و تیره و تار کند و همه جوانب کسب و کار را تحت تاثیر قرار دهد و یا حتی متزلزل کند.
تصمیم گیری در واقع یک فرایند ذهنی میباشد که باعث میشود یک انتخاب بین چندین انتخاب مختلف را به راحتی انجام دهیم. تصمیم گیری یکی از مهمترین عملهایی است که در زندگی انجام میدهیم. تصمیماتی که ما میگیریم از لحاظ اهمیت متفاوت هستند. برخی از آن ها بسیار کم اهمیت و جزئی و بسیاری نقش پررنگ و حیاتی برای ما دارند. تصمیم های مهم زندگی مانند ازدواج، تعین شغل و محل زندگی ……… عوامل مختلفی بر روی تصمیم گیری های ما موثر است که یکی از این عوامل، الگوهای ذهنی ما از محیط، زندگی، کسب و کار می باشد.
تصمیم گیری ما بر اساس اندیشههای ما علایق و ترجیحات ما میباشد. از کودکی تا بزرگسالی افکار ذهنی ما در خانواده و مدرسه و اجتماع دوستانه و محیط کار ما در حال تغییر می باشد و همین عامل روی تصمیمات ما هم تاثیر گذار است.
موضوع مهمی که میخواستم در این مقاله در مورد اون صحبت کنم، الگوهای ذهنی و انواع الگوهای ذهنی میباشد.
اصلاً الگوهای ذهنی چیست و چه نقشی در بهبود روند یک کسب و کاری دارد؟
تمام کسب و کارها، سازمانها سعی میکنند که به اهدافی که تعیین کردند و در راستای آن برنامهریزی کردن برسند.
در مسیر این اهداف مسلماً برنامهریزی و تصمیمگیریهایی انجام دادند. موضوعی که وجود دارد این است که الگوهای ذهنی که در هر فرد یا در هر کسب و کاری که وجود دارد، باعث میشود که تصمیمگیریهای آن ها جهتگیریهای مختلفی داشته باشد. پس برای اینکه متوجه شویم هر فردی چه مسیری از تصمیم گیریها را برای سازمان و برای کسب و کار خود در پیش میگیرد، باید بدانیم چه الگوی ذهنی دارد.
1. دانش
2. باورها
3. ادراک
الگوهای ذهنی مانند هوا غیر قابل مشاهده هستند. اما افراد به راحتی میتوانند الگوی ذهنی خودشان را روی کاغذ بکشند یا آن را برای دیگران توضیح بدهند.
مثالی که توی این زمینه وجود دارد، این است که اگر به شما بگویند تفاوتهای بین یک دوست خوب و یک دوست بد را بگویید، براحتی میتوانیم بگوییم که یک دوست خوب چه ویژگیهایی دارد و یک دوست بد آن ویژگیها را ندارد، یا شاید هم ویژگیهای منفی منحصر به فرد خودشان را دارند.
به این دانشی که در وجود ما قرار دارد که میتوانیم تشخیص انسان خوب از انسان بد را بدهیم، از لحاظ روانشناسان به دانش قاطع تعریف شده است. یعنی از طریق این دانش ما میتوانیم افراد، موضوعات مختلف، رویدادهای گوناگون را در گروههای مختلفی دستهبندی کنیم.
مثلاً تفکیک دوست خوب از دوست بد، یا انسان خوب از انسان بد.
حتی گفته شده کسب و کارها نیز از این دانش برای تفکیک شرکتهای رقیب از شرکتهای غیر رقیب استفاده میکنند.
باورهای ما در شکلگیری الگوهای ذهنی ما خیلی نقش دارند. اینکه قوانینی به صورت علت و معلول همدیگر هستند، باورهای ما را شکل داده اند.
قوانین علت و معلول به چه صورتی هستند؟
به این صورت که اگر فلان کاری را به این صورت انجام دهیم این نتیجه را کسب میکنیم.
مثلاً اگر زود بخوابی و زود از خواب بیدار شوید موفقیت بیشتری دارید. اینکه اگر سرمایهگذاری بیشتری برای تحقیق و توسعه انجام دهید میتوانید نوآوری بیشتری داشته باشید. یا مثال دیگری از روابط علت و معلول این است که، هرچه تبلیغات بیشتر داشته باشید فروش بیشتری دارید. یا اگر ورزش کنید، سلامت هستید. پس این ضرب المثلهایی که ذکر شد همگی نشان دهنده قانون علت و معلول هستند و همین باورها هستند که الگوهای ذهنی افراد را شکل میدهند و الگوهای ذهنی متفاوت باعث میشود افراد تصمیم گیریهای متفاوتی در کسب و کار و زندگی خود داشته باشند.
مورد سوم در تشکیل الگوهای ذهنی درک ما نسبت به مسائل است.
اینکه چطور مسائل پیرامون خود رو را درک میکنیم. اینکه مثلاً درک کنیم چطور میتوانیم یک محصول را تبلیغ کنیم، یا چطور میتوانیم یک خدماتی را درست انجام دهیم یا یک محصول جدید چگونه قرار است تولید شود درک تمام این مسائل الگوهای ذهنی ما را تشکیل میدهند.
جالب است بدانید که الگوهای ذهنی ما ثابت نیستند و در طول زمان تغییر میکنند. یک مثال بارز آن این است که در سالهای قبل کسب و کارها به کیفیت محصولات خود اهمیتی نمیدادند، اما به مرور زمان و با به روز شدن آن ها به این قانون علت و معلول رسیدند، که اگر کیفیت محصولاتشان بالا باشد، تصویر ذهنی که در ذهن مصرف کنندگان شکل میگیرد بهبود مییابد. در نتیجه مشتریان از خدمات و محصولات ما بیشتر خرید میکنند. که این باعث افزایش فروش و افزایش سهم بازار ما میشود.
همچنین درک فرایندها در طول زمان پیچیدهتر شده و مدیران، تجربه بیشتری در این زمینه کسب کردند و متوجه شدند که هرچه فرایندهای یک کسب و کاری را دقیقتر درک کنند باعث حفظ مزیت رقابتی آنها میشد.
رویدادهای مختلفی که در زندگی ما وجود دارد، مانند سرگرمیها، موسیقی، ورزش، حتی سیاست که یک الگوی ذهنی در ذهن ما دارند و زمانی که یک رویداد جدید برای ما به وجود میآید، سریعا ذهن ما برای آن یک الگوی ذهنی میسازد.
ممکن است الگوهای ذهنی در ما کامل یا ناقص باشند. مثلاً الگوی ذهنی در خصوص ورزش یا یک سرگرمی بسیار کامل است. ولی ممکن است در مورد رویدادهایی که درک کاملی از آن ها نداریم سطحی و ناقص باشد.
حالا این الگوهای ذهنی چطور میتوانند بر کیفیت تصمیم گیری ما تاثیر بگذارند؟